بسم الله الرحمن الرحیم
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تقوای الهی از مهم ترین نیازهای بشر برای دست یابی به مقامات تکاملی از جمله خلافت الهی است؛ از همین روست که دعوت همه پیامبران پذیرش توحید عبادی و بندگی خدا در چارچوب دین قیّم و صراط مستقیم هدایت های عقلی فطری و نقلی وحیانی جهت دست یابی به تقوای الهی در راستای کسب مقامات الهی و خدایی و متاله شدن است.(بقره، آیات 1 تا 5 و 21 و 38 و 137؛ طه، آیه 50؛ روم، آیه 30)
پس کسی که تقوای الهی را به دست نیاورد به هیچ مرتبتی از مراتب الهی خویش دست نمی یابد؛ اما از نظر قرآن، خود تقوای الهی مقدمه ای مهم و اساسی برای ذی مقدمه اصیل است.
البته از نظر آموزه های قرآنی، تقوای الهی همانند هر امر معنوی از جمله ایمان دارای مراتب بسیار در شدت و ضعف است؛ کسب هر یک از این مراتب تقوای الهی نیازمند توجه به اموری است که در این جا به مهم ترین آنها اشاره می شود:
1. تقوای عام که با اجتناب از محرمات و عمل به واجبات به دست می آید؛
2. تقوای خاص که با اجتناب از محرمات و مکروهات و عمل به واجبات و مستحبات به دست می آید؛
3. تقوای اخص که با اجتناب از محرمات و مکروهات و مباحات در کنار عمل به واجبات و مستحبات به دست می آید؛ زیرا در این مرتبه لازم است تا شخص متقی همانند روزه دار از هر گونه مشتهیات و لذائذ غذایی، جنسی، کلامی، خواب و مانند آنها اجتناب کند؛
4. تقوای زهدان که با ترک علاقه به دنیا و توجه به آخرت به دست می آید و شخص گرایشی به دنیا ندارد با آن که همه چیز دارد، ولی ورع می ورزد و علاقه و محبتی به آن ندارد؛
5. تقوای مخلصان و محبان که ترک حب نفس تحقق می یابد و انسان همه چیز خویش را فدای خالق می کند و از مال و جان و عرض خویش می گذرد و هیچ گرایشی به نفس خویش ندارد؛ زیرا محبوب او خداست نه نفس خودش؛
6. تقوای مجذوبان که شخص هیچ اهتمام و توجهی به کثرات افعالی ندارد و از کثرات ملک و ملکوتی رها شده است؛
7. تقوای فانیان که در این مرتبه حتی نسبت به کثرات اسمایی و صفاتی و مظاهر آن ها توجهی نداشته و به مقامات عرفانی و کسب آن التفاتی ندارد؛
8. تقوای واصلان که ترک توجه از مرتبت فنا ایجاد می شود؛ زیرا این امر را جزو تلوین نفس می داند؛
9. تقوای ممتکنان که با رهایی از تلوینات رخ داده و شخص در مقام «فاستقم کما امرت» تنها ناظر به حقیقت ذات است و در آن مقام تمکن یافته است.
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دست یابی به همه این مراتب تقوا بسیار سخت است و اکثریت مردم اگر بتوانند در همان تقوای دوم یا سوم ثابت می شوند که البته تقوای مرتبت سوم همان آغاز مراتب تقوای احسانی است که شخص خدا را چون می بیند عبادت می کند یا چون می داند که خدا او را می بیند عبادت می کند. به هر حال، چنین شخصی در مقام شهود قلبی است.
هر چه ایمان و تقوای شخص تشدید شود، اعمال در ساختار «حبّ الله» سامان می یابد و انسان از محبت به مظاهر حتی مظاهر افعالی چون بهشت، یا مظاهر صفاتی و اسمایی یعنی کسب مقامات عرفانی و مظهریت در اسم و صفت الهی می گذرد و خدا را به عظمت و جلال و جمالش می ستاید و بندگی می کند. پس هر چه در مراتب ایمان و تقوا بالاتر می رود، از ملک و ملکوت می گذرد و مالک را می بیند تا جایی که نه تنها «کوس انا الحق» نمی زند و مظهریت خویش را در مقام «متاله» و خدایی شدن نمی بیند، بلکه در مقامی در آید که گوید: «گر مخیر بکندم به قیامت که چه خواهی/ دوست ما را بس و نعمت فردوس شما را»؛ زیرا در این مرحله خود نمی بیند و خدا می بیند و از مرتبت متالهین فراتر رفته و در مقام متمکن نشسته و ترک تلوینات از هر جنس افعالی و صفاتی و اسمایی و ذاتی دارد.
البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیمودن این طریق تنها به دستگیری معصومان(ع) است؛ زیرا این طریق استقامت و دست یابی به «الحی القیوم» و تمکن در این مرتبت قیومیت(هود، آیه 112) مسیری است که تا سالک و سائر و صائر می بایست تا نهایت بی نهایت با دستگیری پیامبر(ص) بپیماید؛ چرا که این رجوعی از نفس انسانی در دایره دوری «انا لله و انا الیه راجعون» است که پیامبر(ص) رفته و آن منتهایی است که ایشان پیموده(نجم، آیه 42؛ علق، آیه 8) و مامور شده تا کسانی که در «معیت» او هستند به چنین سر منزلی برساند.(هود، آیه 112)
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسب تقوای الهی بر اساس هدایت های دو گانه عقلی و نقلی، یعنی حجت باطنی و حجت ظاهری، این امکان را برای نفس فراهم می آورد تا خدا در مقام «معلم» اول به تعلیم و تزکیه او بپردازد(بقره، آیه 282؛ جمعه، آیه 2) و پیامبر(ص) و معصومان در مقام معلم و مزکّی دوم(توبه، آیه 103) ایشان را دستگیری کنند. چنین ظرفیتی انسان را به مقامات سه گانه یقین یعنی علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین می رساند که شهود حق تعالی و «حق تقاته» و «حق قدره» است.(تکاثر، آیات 5 تا 7؛ واقعه، آیه 95؛ آل عمران، آیه 102؛ انعام، آیه 91؛ حج، آیه 71؛ زمر، آیه 67)
بی گمان در این امر برخی از اعمال ابعادی از جمله تفکر قلبی و دیدن حقایق شهودی، ذکر سواد و بیاض و روح در قالب زبانی و عملی و قلبی و التفات تمام به حق سبحانه تعالی در همه مظاهر ملکی و ملکوتی و فعلی و صفاتی و اسمایی(فصلت، آیه 53) به ویژه در شبانگاهان که زمان «قول ثقیل»(مزمل، آیات 5 و 6) است بسیار موثر است تا جایی که شب را زمان عروج و نماز شب را «مطیه» اسب براق رهوار عروج دانسته اند. از همین روست که نماز شب در آیات قرآنی چنان ارزش مند شده که خدا پاداشی را به شکل خاص برای آن ذکر نکرده است؛ زیرا چیزی نیست که انسان در دنیا آن را درک و فهم کند؛ بلکه تنها در آخرت است که می تواند بروز و ظهور آن «قره اعین» نهان و مخفی را ببیند و ادراک کند.(سجده، آیات 15 تا 17) پس باید بر بال شب نشست و به معراج تا مقام تمکن رفت.